دیو مکلین
سلیس: اخیراً سیلویا پلات، نویسنده و شاعر معروف آمریکایی ۸۷ ساله شد. به این مناسبت، گوگل یک دودل[1] چشمگیر از خصوصیات حاکم بر کارهای او را به نمایش گذاشت. شعر و نثر سخت صادقانه پلات نسلها را تحت تأثیر قرار داده و درک بیماری روانی را برای بسیاری آسانتر کرده است. دودل گوگل، سیلویا پلات را درصحنهای از زمستان نشان میدهد که مشغول سرودن شعر «دختر پیر» است.
چقدر آرزوی زمستان را داشت!
که چنان در کارش دقیق و سختگیر است
در رنگهای سیاهوسفید
یخ و سنگ، در هر مرزی عاطفهای،
و انتظام قلبی یخزده
درست بهدقت و درستی یک برفک
سیلویا پلات در مورد حالات روانیاش نوشته: «انگار زندگیام بهگونهای سحرآمیز با دو جریان برق هدایت میشود: مثبت و خوشحال و منفی و غمگین. زندگیام تحت تأثیر این است که کدامیک از این جریانات بر آن حاکم است که مثل سیلی در آن میریزد». او پلات موج اشعاری که از زبان «اولشخص مفرد» (من) نوشته میشود، تعمیم داد که بهویژه در رمان معروفش، «حباب شیشهای» مشهود است. او این رمان را که بهگونهای سرگذشت خودش است، کمی پیش از مرگش نوشت. پلات در این کتاب بیماری روانی را بهروشنی تصویر میکند: «فردا، بامداد را لعنت خواهم کرد، اما شبهایی خواهند آمد که زودتر خواهم خوابید و سحرگاه دیگر جهنمی نخواهد بود که در بستری از ساعت زنگدار و زنگها و آژیرها خوابیده باشد».
سیلویا پلات در صفحهای از کتابچه خاطراتش مینویسد: «امروز سخت افسردهام. نمیتوانم چیزی بنویسم. حس میکنم روی یک ستاره سرد در انزوا قرارگرفتهام و قادر به حس کردن چیزی جز یک بیحسی نامطبوع و عاجزانه نیستم». درجایی دیگر میگوید: «به آن ماسک زشت مرگ نگاه کن و فراموشش نکن. این ماسکی گچی با زهری کشنده و خشک در پس آن است، مثل فرشته مرگ. اینهمانی است که من در پائیز امسال بودم و همانی که دیگر هرگز نمیخواهم باشم. لبهای برجسته جدا از هم یک آپارتمان، کسل، بیحس، چشمان بیحالت: نشانههای زوال از داخل».
سیلویا پلات در سال ۱۹۳۲ در شهر بوستون آمریکا از یک پدر سختگیر آلمانی و مادر اتریشی الاصل متولد شد. استعداد نویسندگی او بهسرعت تشخیص داده شد و کارهای او در نشریات ملی منتشر شد و جوایزی به او تعلق گرفت. پلات حتی توانست با غلبه بر افسردگی روانی، با نمرات عالی از دانشگاه «اسمیت کالج» فارغالتحصیل شود. او با تد هیوز شاعر معروف بریتانیایی ازدواج کرد و دارای دو کودک خردسال بود که در سیسالگی دست به خودکشی زد. پس از مرگ، در سال ۱۹۸۲، جایزه ادبی «پولیتزر» برای مجموعه اشعارش به او اعطاء شد.
سوفی دیائو، خالق گوگل دودل میگوید: «کار پلات به من قدرت بسیاری میدهد و من سختکوشی او را تحسین میکنم؛ اینکه بهرغم خانه و بچهداری، حسابداری خود و شوهرش و تقاضای بورسهای تحصیلی و پژوهشی، همهروزه مینوشته است. بدون تردید او یک زن مصمم و علاقهمند (به کارش) بوده است». او میگوید برای طرح دودل پلات، ابتدا تمام آثار پلات را خوانده بوده است. «سعی کردم بخشهایی از کارش را پیدا کنم که در ترکیب با یکدیگر داستانی را تعریف کنند، اما در عوض طرحی را انتخاب کردم که حالت و احساس کارهایش را نشان میدهد». «امیدوارم مردم ترغیب شوند برخی از کارهای او را بخوانند و او را قدری بشناسند».
زندگی و آثار سیلویا پلات
سیلویا پلات، نویسنده و شاعر آمریکایی است که سراسر زندگیاش آمیخته با رنج و ناراحتی بود. خالق «حباب شیشه» با همه تلخیها و فراز و نشیبهای که در زندگی با آن روبهرو بود، همچنان به نوشتن ادامه داد و آثار باارزشی را که سرشار از عواطف و احساسات بود از خود بهجای گذاشت. بااینهمه دوستداران ادبیات بیشتر او را بهواسطه مرگ مرموزش که در اثر خودکشی با گاز بود میشناسند و چیزهای کمی درباره زندگی او و تجربیات شخصیاش که بر روند نوشتن و زوایای زندگیاش فراتر از بیماری روحی و مرگش، تأثیر مستقیم داشته میدانند.
بیشتر چیزهایی که از زندگی سیلویا پلات میدانیم از طریق نامههای برجایمانده از او و مطالب روزنامهها است که به طرق گوناگونی و در مجموعههای متنوعی منتشرشده است. در این مطلب به 10 نکته جالب و خواندنی از زندگی این شاعر و نویسنده سرشناس آمریکایی که دانستنش خالی از لطف نیست اشاره میشود:
اولین شعرش را وقتیکه هشت سال داشت به چاپ رساند
اولین شعر سیلویا پلات 8 ساله «شعر» نام داشت که در سال 1941 میلادی در روزنامه آمریکایی بوستون هرالد به چاپ رسید. این شعر کوتاه و شیرین و خواندنی کاملاً متفاوت با اشعار تاریکی بود که او در سالهای بعدی زندگیاش سرود. در ادامه قسمتی از این شعر را میخوانیم:
بشنو صدای آواز جیرجیرکها را
در چمنزار نمناک
شبتابهای کوچک روشن
میدرخشند بهمحض اینکه عبور میکنند...
پلات نقاش و هنرمندی چیرهدست بود
پلات پیش از آنکه دانشجوی ادبیات انگلیسی شود، در آغاز در یک استودیوی هنر در کالج اسمیت تحصیل میکرد. او در آثارش از کاردستیها تا نقاشیهای و طرحهای هنریاش، هنرهای تجریدی و انتزاعی را به روشهای منحصربهفردی به کار میبرد. نمایشگاهی از نقاشیهای او بهتازگی در نگارخانه هنر ملی موسسه اسمیتسونین آمریکا به نمایش درآمده و علاقهمندان میتوانند تا تاریخ 22 ماه می سال جاری از آن دیدن کنند.
در سن 12 سالگی ضریب هوشی پلات حدود 160 بود
معمولاً هر نمرهای بالاتر از 140 بهعنوان ضریب هوشی یا بهره هوشی بالا محسوب میشود. حتی اگر از ضریب هوشی او بیخبر بوده باشیم از مجموع آثارش پیداست که پلات حقیقتاً باهوش بود. او در سراسر زندگیاش یک دانشآموز نابغه محسوب میشد که جوایز و بورسیههای تحصیلی بسیاری را، ازجمله بورسیه ورود به کالج اسمیت دریافت کرد.
مرگ پدر سیلویا زمانی که او 8 سال بیشتر نداشت تأثیر عمیقی بر او و آثارش گذاشت
اتو پلات، پدر سیلویا پلات بهطور غیرمنتظره در پی قطع شدن پایش در اثر ابتلا به بیماری دیابت درگذشت. پلات رابطه عاطفی قویای با پدرش داشت و مرگ او تأثیر بسیاری بر او گذاشت و الهامبخش او برای سرودن اشعارش بهویژه یکی از مشهورترین آنها با عنوان «پدر» شد.
او برنده بورسیه فولبرایت شد
سیلویا پلات پس از دریافت این بورسیه معتبر، به کالج نیوهام در دانشگاه کمبریج انگلستان رفت و تحت نظارت دورثیا کروک، استاد ادبیات مشهور، به تحصیل پرداخت. او زمانی که در کمبریج درس میخواند به نوشتن نیز ادامه داد و در تابستان همان سال به دور اروپا سفر کرد.
پلات به احترام رمان «اولیس» نوشته جیمز جویس روز 16 ماه جون را برای تاریخ ازدواجش تعیین کرد
پلات در یک میهمانی در دانشگاه کمبریج برای نخستین بار همسر آیندهاش تد هیوز که او نیز شاعر بود را ملاقات کرد. در روز 16 جون سال 1956 آن دو با یکدیگر ازدواج کردند؛ به احترام روزی که وقایع رمان سترگ «اولیس» نوشته جیمز جویس در آن شکل گرفت. شوربختانه ازدواج آن دو پر از فراز و نشیب و سختیهای پیدرپی بود و نامههای اخیراً پیداشده فاش میکند که تد هیوز با او بدرفتاری میکرده است.
«حباب شیشه» از سوی ناشران رد شد
«حباب شیشه» تنها رمان سیلویا پلات است که برمبنای زندگی خودش و کشمکشهایش با بیماری افسردگی نوشتهشده است. انتشارات هارپر و راو کمکهزینهای برای نوشتن این رمان به شاعر آمریکایی داد؛ اما او زمانی که نسخهای از آن کتاب را تحویل ناشر داد، از انتشارش سر باز زدند. یک ویراستار در همان انتشاراتی کتاب را ناامیدکننده، بچهگانه و پیشپاافتاده توصیف کرد. این رمان نهایتاً در انگلستان به چاپ رسید اما پلات شخصاً نتوانست ناشر آمریکایی برای آن پیدا کند.
پلات رمان «حباب شیشه» را اولین بار با نام مستعار ویکتوریا لوکاس به چاپ رساند
رمان شبهزندگینامه «حباب شیشه» مجدداً در سال 1966 و سه سال پس از مرگ او در انگلستان با نام خودش به چاپ رسید. بااینهمه جنجالهای زیادی وجود داشت حول اینکه پلات خودش میخواسته کتاب با نام خودش منتشر شود یا نه. طبق گفته یکی از دوستان نزدیک او، پلات اولین بار این کتاب را با نام مستعار چاپ کرد چون دلش نمیخواسته مادرش و یا هر فرد دیگری که در کتاب اسمش را آورده، ناراحت کند. در مقابل، انتشارات فابر و فابر مدعی شد که شواهدی وجود ندارد که پلات تمایل نداشته پس از مرگش اسمش روی کتابش باشد. بااینهمه مادر او تا سال 1971 از ترس اینکه افرادی که او را میشناختند خودشان را در کتاب شناسایی کنند مانع از انتشار آن در آمریکا شده بود.
او برای درمان افسردگیاش شوک الکتریکی دریافت میکرد
اگر نگوییم همه آنچه در کتاب «حباب شیشه» آمده بازندگی واقعی او تطابق دارد، اما شاعر آمریکایی از خیلی از تجربههای شخصی خود برای نوشتن این رمان استفاده کرده بود. همانند شخصیت ایستر در این رمان، پلات نیز برای درمان بیماری افسردگی خود تحت شوکدرمانی قرار گرفت و چندین بار نیز در بیمارستان بستری میشود. او اولین بار در سن بیست سالی و پس از اولین تلاش نافرجامش برای خودکشی در بیمارستان مکلین در ماساچوست شوک الکتریکی دریافت کرد.
او در آپارتمانی زندگی میکرد که قبلاً محل سکونت ویلیام باتلر ییتس بود
به نظر میرسد میراث ادبی موضوعی مهم و اساسی در زندگی پلات بوده باشد. آخرین آپارتمانی که او در آن سکونت داشت و در همانجا نیز در سال 1963 میلادی دست به خودکشی زد، محل زندگی ویلیام باتر ییتس، شاعر و نمایشنامهنویس بزرگ ایرلندی بود. این آپارتمان هماکنون در خیابان فیتزروی لندن واقع است.
منبع: باستل، ترجمه: مریم سیفیپور
نامههای منتشرنشده سیلویا پلات: راز خشونت خانگی و آرزوی مرگ
نامههای منتشرنشده سیلویا پلات، شاعر و نویسنده مشهور آمریکایی به درمانگرش، حاکی از این است که او کتک میخورده. بر اساس این نامهها، تد هیوز، همسرش که شاعر مشهوری بود، به او گفته که آرزوی مرگش را دارد.
سلیویا پلات، در این نامهها نوشته که تد هیوز او را دو روز قبل از سقط دومین فرزندشان زده و میخواسته او را بکشد. این دو اتهام ازجمله اتهامات جنجالی درباره رابطه پر مشکل و تلخ زناشویی این دو چهره مشهور ادبی است. این نامهها در ۱۸ فوریه ۱۹۶۰ و چهارم فوریه ۱۹۶۳ یک هفته پیش از مرگ سیلویا پلات نوشتهشدهاند. این نامهها دورانی از زندگی او را روایت میکنند که خوانندگان و پژوهشگران از آن به دورمانده بودند.
سیلویا پلات، نویسنده آمریکایی، نامهنویس قهاری بود و از ۱۱ سالگی یادداشتهای روزانهای همراه با جزییات مینوشت، اما تد هیوز، همسرش پس از مرگ او اعلام کرد که یادداشتهای او گمشدهاند؛ بهویژه آخرین دفتر یادداشتهای روزانهاش که تد هیوز گفت آن را به خاطر حفاظت از فرزندانش فریدا و نیکولاس از بین برده است. سیلویا پلات این نامهها را به دکتر روت بارن هاوس -الگوی دکتر نولان در رمان زندگینامهای پلات به نام «حباب شیشه» که نویسنده را پس از نخستین تلاشش برای خودکشی در سال ۱۹۵۳ درمان میکند- نوشته است. به نظر میرسد که این نامهها از معدود مدارکی است که از ماههای آخر زندگی پلات بهجامانده است. در این ماهها، پلات برخی از مشهورترین شعرهایش را سروده است، مجموعه اشعار «غزال» از آن جمله است.
درمجموع ۹ نامه بعد از جدایی پلات از همسرش در جولای ۱۹۶۲، به دلیل خیانت تد هیوز و رابطهاش با همسایهشان آسیا وویل نوشتهشده است. این نامهها بخشی از آرشیوی است که محقق فمینیست «هریت روزنشتاین» هفت سال پس از مرگ شاعر جمع کرد تا بر اساس آن زندگینامهای بنویسد که هرگز به پایان نرسید. در این مجموعه همچنین پرونده پزشکی او از ۱۹۵۴، نامههای پلات به دوستانش و مصاحبههایش با بارن هاوس درباره روند درمانش وجود دارد. این مجموعه، بعدازاینکه یک فروشنده کتابهای عتیقه آن را به بهای ۸۷۵ هزار دلار به فروش گذاشت، موردتوجه قرار گرفت.
درمان پلات بهوسیله بارن هاوس زمانی که شاعر به انگلستان مهاجرت کرد متوقف شد، اما آن دو دوستی خود را حفظ کردند؛ موضوعی که به دلیل اثرگذاری آنها بر هم مدتها محل علاقه پژوهشگران بود. مکاتبات آنها نشان میدهد که صمیمیتی گرم و آشکار همراه با شوخطبعی میان آنها وجود داشته است؛ اما نامههای جدید در عین اینکه رنج پلات را از خیانت هیوز روشن میکند، پاراگرافهایی هم درباره خشونت جسمی هیوز با او دارد که درست چند روز قبل از سقط فرزندشان در سال ۱۹۶۱ اتفاق افتاده است. این نامهها در سپتامبر ۱۹۶۲ همان ماهی که آنها از هم جدا شدند، نوشتهشدهاند. چندین شعر پلات هم به سقطجنین او اشاره میکند.
میزان و درجه بیگانگی آنها در این دوران در نامهای دیگر به تاریخ ۲۱ اکتبر ۱۹۶۲ نمایان است که در آن پلات به بارن هاوس میگوید که هیوز مستقیم به او گفته که آرزوی مرگش را دارد. باآنکه پلات سابقه افسردگی داشته و چندین بار تلاش کرده بود خود را بکشد، درباره مشکلات روانیاش تا مدتی پس از ازدواج چیزی به هیوز نگفته بود.
هیوز سیلویا پلات را در دوران دانشجویی در دانشگاه کمبریج در سال ۱۹۵۶ دید. هیوز شاعر شناختهشدهای بود و پلات روز ۲۵ فوریه همان سال برای دیدن او به یک مهمانی رفته بود. در عرض چهار ماه، با هم ازدواج کردند و رابطهای خلاقانه و پرشور را آغاز کردند که منجر به خلق مجموعه موفق «شاهین در باران» برای هیوز و رمان شبه زندگینامهای «حباب شیشه» برای پلات شد. رابطه آنها بسیار موردتوجه و تحسین عموم بود، به خاطر اینکه آنها آن را تبدیل به فرصتی برای خلاقیت ادبی خودکرده بودند. در اکتبر ۱۹۶۲، پلات اغلب شعرهای مجموعه «آریل» را که در ۱۹۶۵ منتشر شد، نوشته بود. او در این شعرها اشاراتی دارد که محققان آنها را بهعنوان اشاراتی به هیوز میشناسند. مثلاً ابیاتی از شعر پدر: «طرحی از تو ساختم/مردی در لباسی سیاه با چهره گشتاپویی/ مردی عاشق شکنجه دادن و شهوت راندن/ و با خود گفتم حالا درست شد.» در همین زمان پلات برای مادرش نوشت: «من در حال سرودن بهترین شعرهای عمرم هستم. این شعرها مرا مشهور خواهند کرد.»
چند دهه بعد، هیوز در مجموعهاش به نام «نامههای تولد»، درباره اوقاتش با پلات و دوران پس از مرگش، رابطهشان را توفانی خوانده است. این مجموعه که در ۱۹۸۰ منتشرشده به منتقدان فمینیستی که در دهه ۷۰، در برابر هیوز قرار داشتند میتازد. در آن زمان، او را «قاتل پلات» میخواندند. حتی فمینیست آمریکایی رابین مورگان، شعر تفهیم اتهام خود را با این بیت شروع میکند: «من تد هیوز را متهم میکنم.» پلات در قبری مدفونشده که بر آن به اصرار تد هیوز نوشتهشده بود «سیلویا پلات هیوز»؛ اما نام او را بارها افراد ناشناسی از قبر پاککردهاند.
در شعرش به نام «زوزه گرگها» که در ۱۹۹۸ منتشرشده، هیوز یکی از پاسخهای بارن هاوس به پلات را که مربوط به سپتامبر ۱۹۶۲ است، در شعر کوتاهی نقل میکند: «و از طرف تحلیلگر تو: او را از تختخوابت بیرون کن. بیش از هر چیز او را از تختخوابت بیرون کن.» در سال ۲۰۱۰، آخرین گفتههای هیوز درباره این رابطه پر مشکل، در قالب شعرش به نام «آخرین نامه» منتشر شد که در آن آنچه را که در سه روز آخر عمر پلات گذشته، توصیف میکند.
پژوهشگران نامهها و آرشیو مربوط به پلات را منبع اطلاعات جدید درباره پلات میدانند. مجموعه نامههای پلات از سوی انتشارات فابر، منتشرشده است. پتر استینبرگ همکار سرپرست این مجموعه میگوید: «این مجموعه، مجموعهای فوقالعاده است از منبعی که تاکنون در دسترس نبوده است.»
آثار سیلویا پلات
1960: «کلوسوس»، اولین مجموعه اشعار پلات منتشر شد – البته همه این اشعار پیش از آن در مجلات ادبی منتشرشده بود
1963: رمان «حباب شیشهای» یک ماه پیش از خودکشی او منتشر شد
1965: دو سال بعد، دومین مجموعه اشعار او منتشر شد - «غزال» شامل چند شعر سروده در هفتههای پایانی عمر پلات است که هیوز آنها را در آپارتمان خیابان فیتزروی پیدا کرد.
1982: دریافت پس از مرگ جایزه ادبی پولیتزر، به خاطر مجموعه اشعار منتشرشده در سال پیش از آن.
[1]. تغییر موقت آرم گوگل در صفحه اصلی آنکه به مناسبتهای خاص ازجمله سال نو یا تولد اشخاص مهم انجام میشود.