یادداشت نخست: جیک لینچ(1)
روزنامهنگاری صلح هنگامی تحقق مییابد که سردبیران روزنامهها و گزارشگران -دربارهی چیزی که گزارش میکنند و نحوهی گزارش خود- با انتخابهای خود فرصتهایی را برای کل جامعه بیافرینند تا واکنشهای به دور از خشونت را نسبت به ستیزه در نظر بگیرند و به آنها ارج نهند. اگر خوانندگان و مخاطبان چنین فرصتهایی را به دست آورند اما باز تصمیم بگیرند که جنگ بهتر از صلح است، دیگر از دست روزنامهنگاری، تا آن جا که روزنامهنگاری است، کاری برنمیآید. از سوی دیگر، دستکم به این دلیل که واکنشهای خشونتآمیز را اغلب به راحتی در اخبار میگنجانند، تعهدی متناسب با آن هم وجود ندارد که ارزیابی منصفانهی این واکنشها را تضمین کند.
چرا چنین است؟ گزارش کردن به معنای انتخاب کردن است. ادعای روزنامهنگاران این است که «ما فقط واقعیتها را گزارش میکنیم»، اما این واقعیتها فقط دستهای از کلِّ واقعیتهایی است که در عمل آنها را حدّ و مرزی نیست. حتی در این زمانهی فراوانی رسانههای ارتباط جمعی، آن دسته نیز باید آن قدر کوتاه شود و آب برود تا مناسب بخش خبرها شود. روزنامهنگاران حکم «دروازهبانانی» را دارند که باید اجازهی عبور جنبههایی از واقعیت را بدهند، تا آنها جلوه کنند، خودی بنمایند و به چشم عموم بیایند؛ و بقیه را در تاریکی نگه دارند. این فرایندی اتفاقی نیست. آن تکهپارههایی که کنار گذاشته میشوند همیشه، یا معمولاً، نوعی از یک قماش، یا انواعی از یک قماش اند. خبرها به طور کلی منابع رسمی را به منبعی از میان «تودهی مردم» و رویداد را به فرایند ترجیح میدهند و نبردی دو سویه برای کسب تفوق را به عنوان الگوی اصلی ستیزه بیشتر میپسندند.
هنگامی که روزنامهنگاری به عنوان کالایی با تولید انبوه در جوامع مصرفکننده به فروش رسید و با این فشار مواجه شد که خود را به صورت «چیزی برای همهکس» بنمایاند، یعنی چیزی که بتوان به خوانندگان، شنوندگان و بینندگان بالقوه با هر دیدگاه سیاسیای ارائه داد، این ترجیحها، یا سوگیریها، به جزئی از عرف صنعت روزنامهنگاری تبدیل شد. نقل کردن از منابع رسمی ــ دستهای از منابع که رهبر سیاسی یک کشور در صدر آن قرار دارد ــ خودْ یک انتخاب و ترجیح است، اما مبتنی بر دلیلی است. «تقصیر» ما نیست که این شخص در رأس قدرت قرار دارد: او در رأس قدرت «است»، همین. «فهرست کردن»، یا عادت مألوف روزنامهنگاری به محدود کردن حدّ مباحثه به اختلافنظر بین حکومت و مخالفان (اپوزیسیون) رسمی -«ناسازگاری نخبگان»- نتیجهاش مشابه با وقتی است که انتخابها را واقعیت جلوه میدهیم.
دربارهی رویداد و فرایند چطور؟ خبرهایی که به جزئیات مرگ و ویرانی بر اثر یک بمب میپردازند، جای چون و چرا ندارد. بدون تردید، بمب منفجر شده است. ارقام کشتهها و زخمیها، به وسیلهی منابع موثقی مثل بیمارستان و پلیس تأیید و تصدیق شده است. آن چه خود به خود بیشتر جای بحث دارد تحقیق دربارهی این است که بمبگذاران چرا دست به چنین عملی زدهاند، چه فرایندی از امور آنها را به این کار کشانده است، چه بیعدالتیهایی در حق آنها شده است و چه انگیزههایی داشتهاند.
و اما راجع به دوسویگی نبرد، همه میدانستیم که کار موفقیتآمیز پیرو این قاعده و روش است: «از طرفی....از طرف دیگر... در نهایت، فقط زمان معلوم خواهد کرد». «موازنه برقرار کردن» و «شنیدن حرف هر دو طرف» شیوهی عمل درستی است که ما را در مقابل شکوه و شکایت از یکسویهنگری یا به یک جهت گرایش داشتن در امان میدارد.
روزنامهنگاریِ جنگ و پادزهرِ آن
پس، دلایل استواری وجود دارد که چرا اینها قرار و مدارهای غالب در روزنامهنگاری اند، اما در کل معنای آنها این خواهد بود که چارچوب بحثهای عمومی روزنامهنگاری دربارهی مسائل مناقشهآمیز به طور کلی معطوف به واکنشهای خشونتآمیز است. پس «روزنامهنگاری جنگ» نام شایستهای برای آن است.
چرا چنین است؟ نخست دوسویگی نبرد را در نظر بگیریم. اگر ستیزه را همچون مسابقهی طنابکشی بین دو رقیب بزرگ در نظر آورید، در آن صورت هر گونه تغییری در روابط آنها -هر حرکتی- تنها در طول محور واحدی جای میگیرد. بنابراین درست همان طور که در یک مسابقهی طنابکشی وقتی یک طرف یک متر به دست میآورد طرف دیگر یک متر از دست میدهد، هر گونه بسط تازه در ابعاد ستیزهای که این گونه فهمیده میشود، بیدرنگ باید در قالب یک بدهبستان سبک سنگین شود. هر چیزی که به وضوحْ بردن نیست، با این خطر روبهرو است که به عنوان باختن گزارش شود. به این ترتیب انگیزهای متناسب ایجاد میشود تا کوششها برای پیروزی بیشتر شود، یا شدت پیدا کند. مردم، آن جا که به بازاری قدم میگذارند که رسانهها آن را داغ کردهاند، پایشان به ستیزهای کشیده میشود که در آن با «خشونت رجز میخوانند و بیم میدهند» -و اغلب «شدّتِ عمل» به خرج میدهند.
اگر اَعمالِ خشونتآمیز سیاسی را از زمینه و سابقهاش جدا کنیم، در این صورت تنها خشونت بیشتر را به عنوان واکنش ممکن به جا میگذاریم. دلیل این که چرا خبرهای مربوط به پیشقدم شدن برای صلح اینقدر اندک است این است -اگر علل زیربنایی قابلمشاهده نباشد، چیزی هم برای «حل کردن» وجود ندارد. تنها در این شکل از گزارش کردن است که معنادار و معقول میشود که، به طور مثال، «تروریسم» را چیزی تلقی کنیم که برای آن «جنگ» به راه انداختن ممکن یا معقول است.
اگر برای تهیهی گزارش دربارهی علل زیربنایی یا پیشقدم شدن کسانی برای صلح، منتظر بمانید تا مدیران کشورها در موقع مقتضی دربارهی آنها بحث کنند یا درگیر آنها شوند، قافیه را باختهاید و ای بسا که مدتها منتظر بمانید. روزنامهنگاری صلح، در مقام ترفندی درمانی و کوششی است برای تکمیل پیمانها و قراردادهای خبری برای دادن فرصتی به صلح.
روزنامهنگاری صلح
- سابقه و زمینههای شکلگیری ستیزه را بررسی کرده، علل و گزینههایی را از هر جهت (و نه فقط از دو جهت) معرفی میکند؛
- به دیدگاههای همهی احزاب رقیب، از هر سطحی، مجال طرح شدن میدهد؛
- افکار و ایدههای خلاقی را برای حل نزاع، توسعه، میانجیگری صلح و پاسداری از صلح ارائه میدهد؛
- دروغها، کوششهای سرپوش گذاشته شده و مقصران را از هر طرف در معرض دید عموم میگذارد، و تعدیاتی را که افراد هر حزبی مرتکب شدهاند و رنجی را که بر آنها وارد آمده است عیان میکند؛
- به روایتهای صلح و تحولات بعد از جنگ توجه میکند.
واقعیت و تصور
روزنامهنگاریِ صلح بیشتر واقعگراست، به معنی وفاداری به واقعیتی که هماکنون وجود دارد، فارغ از شناخت یا تصور ما از آن. گزارش کردنِ خشونت بدون به دست دادن سابقه و زمینهی آن بدمعرفی کردن آن است، زیرا هر ستیزهای در کُنهِ خود رابطهی احزابی است که هدفهای ناسازگاری را تعیین و دنبال میکنند. کوتاهی کردن در انجام هر گونه بحث و گفتوگویی دربارهی آنها نوعی تحریف است.
در عین حال روزنامهنگاریِ صلح تصدیق میکند که هیچ روایت درست واحدی از این واقعیت وجود ندارد که کل بر سر آن به توافق برسند. ما دنیای اطراف خود را از طریق پیامها و تصاویری که دریافت میکنیم -از جمله پیامها و تصاویر منتشر شده در اخبار- میشناسیم و آنها را در کدهای رمزگذاریشدهای جا میدهیم که در طول زندگیمان بسط داده و در ذهن خود نگه میداریم. معنا صرفاً در لحظهی تولید یا رمزگشایی ایجاد نمیشود؛ عملِ بازنمایی تا زمانی که دریافت یا رمزگشایی نشده، کامل نمیشود. رمزگشایی کاری است که ما اغلب خود به خود انجام میدهیم، زیرا بیشتر آن چه را میخوانیم، میشنویم و میبینیم برای ما آشناست. این همان چیزی است که تبلیغات بر آن تکیه میکند -صدام حسین را «مردی شریر» جا میاندازد، یا «سلاحهای کشتار جمعی» را «تهدید» قلمداد میکند، و منشوری را میسازد که کل واقعیت، واقعیتهای پیشین و پسین هر دو، از میان آن میگذرد تا به چشم ما بیاید.
روزنامهنگاری اغلب طعمهی آسانی برای چنین کارهایی است زیرا، به دلایل فوقالذکر، به طور کلی ما را به تأمل در انتخابها (و نکتهپراکنیها)یی که میکند برنمیانگیزد. گویندهی خبر پرآوازهی امریکایی، والتر کرانکایت برنامهی خبرهای شامگاهی سیبیاس را هر شب با این تکیهکلام تمام میکند، «چنین است رسم سرای سِپَنج». اگر میشد در این باره بحث کنیم که «رسم سرای سپنج» کی و چگونه این شده بحث جالبی میشد اما دریغ که گوش برنامهی خبر به این چیزها بدهکار نیست.
دانشجویان علم ارتباطات درخواهند یافت که این چند بند آخر چکیدهی نظریهی دریافت (مخاطب) است. من در نوشتن این مقدمه جلو خودم را گرفتم و به منابع دانشگاهی رجوع نکردم، زیرا، حق با عامهی مردم است، کلیشهها حقیقت دارند، متخصصان رسانههای ارتباط جمعی اغلب لباس تیره میپوشند و توی ژست و پُزاند (که نمیخواهیم از این بابت از آنها گَزَک بگیریم) و از کَلّهی صبح مشغول گرفتن زیر یک خم کلمات هستند و با زیر و بالای الفاظ ور میروند (که با این یکی ممکن است کار داشته باشیم). به هر حال، جا دارد در این جا گزینگویهی معروفی را از پژوهشگر زیرک و خلاق، گِی تاکمن، نقل کنیم: «قبول قرار و مدارهای تصوّری به عنوان امری واقعی، واقعیت را نسبت به دخل و تصرف آسیبپذیر میکند.»
بنابراین روزنامهنگاریِ صلح پشتیبان حقیقت است، همانطور که هر روزنامهنگاریای باید چنین باشد. بیتردید گزارشگران باید واقعیتهایی را که با آنها روبرو میشوند تا آن جا که از دستشان برمیآید صادقانه گزارش کنند؛ خُب فقط بپرسید که آنها چطور به این واقعیتهای خاص برخوردهاند، و این واقعیتها چگونه به دست آنها رسیده است. اگر همواره همین واقعیتها یا واقعیتهایی از همین دست است روشی برای دنبال کردنِ ماجراهای مهم، و تکههای مهمی از ماجراها، در پیش بگیرید، که در غیر این صورت از دستِ برنامهی خبرها در میرود و در آن نمیآید، و در فکر راههایی باشید که آنها را به سر جای خود برگردانید تا معنا را کامل کنید. و سعی کنید اجازه دهید که بقیهی ما هم در این فرایند سهیم شویم. روزنامهنگاریِ صلح آن روزنامهنگاریای است که پر از سرنخها و ایماواشارههایی است که باعث میشود ما از پس آن چه خود میخوانیم بربیاییم و مجهز به اسباب این کار شویم، کلاف معانی درهم تنیده را بگشاییم و تبلیغات و دیگر تصورات خارجیای را که اهداف خود را دنبال میکنند، وارسی کنیم.
آیا روزنامهنگاران واقعاً میتوانند چنین کاری بکنند، و آیا این کار را میکنند؟ اخیراً پژوهشگران شروع کردهاند به ارزیابیِ کلِّ روزنامهنگاری صلحی که در جریان است. احتمالاً هیچ یک از گزارشها پنج ویژگی فوقالذکر را از خود نشان نمیدهند، حال آن که در عین حال از هر گونه زبانی که از دیگران اهریمن بسازد، به کسی برچسب بزند و کارهایی از این دست، پرهیز میکنند. اما تفاوتها وجود دارند، و آنها مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفتهاند. گزارش کردن در فیلیپین، مخصوصاً در روزنامهی مهم آن کشور، فیلیپین دیلی اینکوایرر (Philippine Daily Inquirer)، از این نظر جالب است که به نحوی مؤثر در تقابل با اقدامات دولت آن کشور است که میکوشد ایدئولوژی «جنگ با تروریسم» را از خارج وارد کند و آن را در مورد شورشی داخلی که به درازا کشیده به کار برد. روزنامهای که من معمولاً برایشان کار میکردم، ایندیپندنتِ (Independent) لندن، حجم قابل توجهی از مطالبش در حوزهی روزنامهنگاری صلح میگنجد.
بیتردید اکنون شمار رسانههای مستقل بیش از پیش افزایش یافته، رسانههایی که در اینترنت و بر اساس سنت دیرینهی روزنامهها و ایستگاههای رادیویی اجتماعیِ مستقل شکل گرفتهاند.
یادداشت دوم: دیتریش فیشر(2)
اغلب از جان گالتونگ خواسته میشود تا روزنامهنگاری صلح را تعریف کند. او میگوید که آن، به موجزتزین نحو ممکن، عبارت از مطرح کردن این دو پرسش است (به علاوهی پرسشهای معمول مثل این که چند تا بمب انداخته شد، چند تا ساختمان ویران شد، چه کسی پیروز میشود و مانند آن): «دعوا بر سر چیست، و راهحلهای ممکن کدام اند؟»
اگر از جورج دبلیو بوش میپرسیدند، «جنگ با عراق بر سر چیست؟»، او ممکن بود بگوید، «آن نبرد بین خیر و شر است». «آیا مایلید بیشتر توضیح دهید؟» «نه». راهحل چیست؟ «در هم کوبیدن شر!» «آیا مایلید بیشتر توضیح دهید؟» «نه». اگر این را بیست بار از او میپرسیدند، و هر بار گفتهی او را نقل میکردند، دیگر نمیتوانست قِسِر در برود. باید روی بوش بیشتر حساب میکردند و از او بیشتر میپرسیدند.
در قرن هجدهم، ما «روزنامهنگارانِ بیماری» داشتیم که با جزئیات چگونگی گسترش بیماریهای واگیردار و تلفات آن را گزارش میکردند، اما دربارهی درمانها چیز چندانی نمیدانستند و کمتر در این مورد گزارش میکردند. ما امروزه «روزنامهنگاران سلامت» داریم که دربارهی تحقیقات جدید در باب درمان بیماریها، و سبکهای زندگی سالم مطلب مینویسند که جلو بیماری را میگیرد. زمان آن فرارسیده است که «روزنامهنگاران صلح» نه فقط دربارهی جنگ، که نیز دربارهی علل آن، جلوگیری از آن، و راههای بازگرداندن صلح بنویسند. لازم نیست آنها خودشان راهحلهایی برای جنگها ابداع کنند -همان طور که روزنامهنگاران بهداشت و سلامت لازم نیست خودشان درمانهایی برای بیماریها ابداع کنند- بلکه اینها را از متخصصان میپرسند.
به همین ترتیب، روزنامهنگاران صلح میتوانند از سازمانهای گوناگون و میانجیگران صلح دربارهی ایدههایشان برای جلوگیری از نبردی خشونتآمیز یا پایان بخشیدن به آن بپرسند و گزارش دهند. صفحات مخصوص بهداشت و سلامت در روزنامهها بسیار محبوب اند، و میتوان پیشبینی کرد که همین وضعیت برای گزارشگری دربارهی پیشنهادات صلح پیش بیاید، اگر این صفحات فراهم شوند.
انسانها تشنهی صلح اند. تمام خواستهی ما این است: «صفحهای به صلح اختصاص دهید.»
ترجمه: افسانه دادگر
(1) جیک لینچ استادیار و رئیس مرکز مطالعات صلح و ستیز در دانشگاه سیدنی است. او پیش از این حدود بیست سال برای بیبیسی جهانی و شبکهی اسکای خبرنگاری کرده است و به همراه نویسندگان دیگر چند کتاب از جمله دربارهی روزنامهنگاری صلح تألیف کرده است.
(2) دیتریش فیشر دارای مدرک کارشناسی ریاضی از دانشگاه برن و دکترای علوم کامپیوتری از دانشگاه نیویورک است. او در دانشگاههای گوناگون ریاضی، علوم کامپیوتر، و مطالعات صلح تدریس کرده و از مشاوران سازمان ملل بوده است.