سليس: آیا استاندارد مطبوعاتی خاصی برای انتخاب تعداد کلمات یا واژههای یک گزارش خبری، یادداشت و گفتگو... وجود دارد؟ یا هر رسانه بنا بر نیازهایش تعداد کلمات و استاندارهای واژهایاش را تعریف میکند؟ آیا رسانهها در دنیا از الگوی خاصی دراینباره پیروی میکنند؟ آیا روزنامههای معروف و معتبر دنیا مجبورند مطالب، گزارش و یادداشتهایشان را در قالب واژههای معین ارائه و چاپ کنند یا چنین محدودیتهایی برایشان وجود ندارد؟
برخی پژوهشها دراینباره نشان میدهد که مطالبی مانند گزارشهای خبری تنها تا 500 یا 1000 کلمه اول خواننده دارند و بعدازآن مخاطب میل چندانی به خواندن ادامه مطلب نشان نمیدهد؟ آیا در این صورت گزارشهای خبری خیلی طولانی و یا گفتگوهای چند هزارکلمهای که گاهی در روزنامههای ایران هم دیده میشوند خوانده میشوند؟ آیا بهانه استفاده از نرم نویسی و لیدهای طولانی میتوانند این استاندارها را تغییر دهد؟ اگر استاندارد خاصی برای انتخاب تعداد واژهها وجود دارد آنها کدماند؟ و درنهایت آیا خلاصهنویسی هنر است یا نه؟
خوانندگان مطبوعات ترجیح میدهند کپسول مصرف کنند تا سرم!
«استراتژی کیس» (بوسه) یکی از اصول طراحیهای ساده و دور از پیچیدگی است. اصل KISS مخفف عبارت «کوتاهش کن و بگو!»[1] است. این اصل عنوان میکند که اکثر سیستمها وقتی ساده و دور از پیچیدگی باشند، عملکرد بهتری خواهند داشت؛ بنابراین سادگی باید هدف اصلی و کلیدی در طراحی سیستمها باشد و از پیچیدگیهای بیهوده در آنها اجتناب کرد. یکی از کاربردهای این اصل را میتوان در رسانه نیز یافت. بسیاری از کارشناسان و مدرسان اصول خبرنویسی با تکیهبر همین اصل (KISS) بر مختصر و مفید بودن عبارتها و جملههایی که قرار است خبری را گزارش دهد، تأکید میکنند.
یکی از روزنامهنگاران برجستهدراینباره میگوید: «در استاندارد نویسی مطبوعاتی به موضوع تعداد واژهها پرداخته میشود. البته این به آن معنا نیست که اگر حدفاصل تعداد واژههای معینشده در استانداردها رعایت نشود، فرم رسانهای تغییر ماهیت داده و بهعنوانمثال گزارش تبدیل به خبرمی شود یا برعکس. در کل تعداد یا حدفاصل تعداد واژهها در فرمهای رسانهای نه در یکشکل عام، بلکه در خود رسانه تعریف میشود.» به گفته این روزنامهنگار این استانداردها کلی نیست و بیشتر در دنیای مطبوعات و رسانههای چاپی مرسوم بوده است و سه پیشفرض قطع روزنامه یا مجله، ذائقه مخاطبان ثابت و عرفهای مطبوعاتی بر آنها مؤثرند که در اغلب موارد این استانداردها نه در یک دایره وسیع و همهشمول بلکه در محدوده خود رسانه مشخص میشوند.
او گفتههایش را اینگونه ادامه میدهد: «بهعنوان نمونه استاندارد گزارش در نیویورکتایمز بین 1000 تا 1200 واژه و مقاله مطبوعاتی (یادداشت) حدود 600 تا 800 واژه است. این استانداردها به فراخور قطع روزنامه، نظرسنجی از مخاطبان و عرف مطبوعاتی در یک رسانه خاص تعیین میشود. برخی نظریهپردازان رسانهای معتقدند تعیین حدفاصل واژهها برای یک فرم نوشتاری مطبوعاتی چندان علمی نیست و بیشتر به عصر سلطهٔ رسانههای نوشتاری – چاپی بازمیگردد. بااینهمه کیست که نداند ذائقهٔ مخاطبان در عصر جدید رو بهاختصار و منفعت محتوا سیر کرده و خوانندگان مطبوعاتی ترجیح میدهند بهجای سرم، کپسول مصرف کنند.»
کوتاه نویسی تأثیر بیشتری بر خواننده دارد
اگر خبر و بهویژه گزارشهای خبریمان را کوتاه و خلاصه بنویسیم آیا آنها تأثیر بیشتری بر مخاطب خواهند گذاشت؟ یا نوع پردازش مطلب مهم است؟ آیا یک خبر ساده، خلاصه، موجز و کامل، دربرگیرنده همه واقعیت هست؟ یا در خلاصهنویسی گاهی واقعیت قربانی خواهد شد.
روزنامهنگار دیگری با تأکید بر اینکه هنر یک روزنامهنگار کوتاه نویسی است معتقد است این شیوه نگارش تأثیر بیشتری بر خواننده مطالب میگذارد: «دیگر عصر دادن اطلاعات فراوان و نامنظم در یک گزارش به خواننده تمامشده و هر روزنامهنگاری باید هنر تأثیرگذاری بر مخاطب با کمترین تعداد کلمات را به دست آورد.» او به قالبهای مختلف خبری همچون گزارش خبری و تحلیلی اشاره میکند: «اسم این قالبها بر خودشان است و در روزنامه نیز محل چاپ متفاوت دارند. پس طبیعی است که گزارشهای خبریها کوتاه نوشته شوند و مطالب پژوهشی مانند مقاله که تعریف متفاوت دارند با تعداد کلمات بیشتر ارائه شوند.» به گفته این روزنامهنگار گفتوگوهای طولانی و مطالب بلند در روزنامهها دیگر خوانندهای ندارند و تنها برخی گفتگوها آنهم با چهرههای بسیار ویژه و جذاب با حرفهای مهم قابلیت خوانده شدن دارند که آنهم تا حد 3 هزار کلمه منطقی است وگرنه سایر مصاحبهها را میتوان کوتاه کرد و به خواننده ارائه داد. به اعتقاد این روزنامهنگار سبک کوتاه نویسی زحمت بیشتری دارد و تعدادی از خبرنگاران ازسر بیحوصلگی ترجیح میدهند از آن بگذرند.
حجم مطلب را منطق سوژه معین میکند
این روزنامهنگار اما برای بهتر توضیح دادن صحبتهایش دراینباره مثالی میآورد: «شاید بد نباشد دراینباره سری به سینما بزنیم. مشهور است که فیلم کوتاه، بهواسطه ایجاز، هنر خود را بروز داده و مخاطب را منتفع میکند؛ اما این الزامی برای مخاطب پسند بودن نیست. چهبسا فیلمهای داستانی بلند و از حیث روایت پرحجم که خواهان بیشتری از فیلم کوتاه دارند. رابطه حجم مطالب با کشش آن را سوژه مشخص میکند. باید دید مطالبه سوژه از فرم مطبوعاتی چقدر است. اگر سوژهای در اختصار و ایجاز وجوه مختلف رخداد را نشان دهد، چهبهتر، اگرنه الزامی برای کوتاه نویسی از این حیث وجود ندارد. در نقد ادبیات داستانی استاندارد نانوشتهای وجود دارد به این مضمون که منطق هر اثر داستانی را روایت و خود داستان مشخص میکند و نویسنده تنها مقید است تا همان منطق را رعایت کند.» او با اشاره به اینکه شاید این روند را بتوان به روزنامهنگاری هم تعمیم داد ادامه میدهد: «حجم مطلب را منطق سوژه معین میکند و خبرنگار و گزارشگر ملزم است تا منطق سوژه را رعایت کند.»
بلند نویسی در مطبوعات ایران
در تعدادی از روزنامههایی که در ایران منتشر میشود مطالبی را میتوان دید که چندان کوتاه و خلاصه نیستند. گفتگوهای بلند، گزارشهای طولانی که اغلب مقدمههای طولانی دارند و بهعنوان نرم خبر معرفی میشوند. آیا این شیوه موردپسند خوانندگان در ایران است یا دلایل دیگری برای بلند نویسی وجود دارد؟
یکی از روزنامهنگاران مطرحصحبتهایش را با این جمله آلبرت انیشتین آغاز میکند: «اگر نتوانید چیزی را بهسادگی توضیح دهید، نمیتوانید آن را بهخوبی درک کنید، من نمیگویم حتماً باید خلاصه و کوتاهنوشت اما تأکید میکنم که مطلب باید برای خواننده قابلدرک و مشخص باشد. گاه مطالبی را در روزنامهها میخوانم که کاملاً برایم نامفهوم هستند. لیدهای طولانی و بلند و پر از گزافهگویی دارند که درک مطلب را برای خواننده دشوار میکنند. گاه تا انتهای مطلب میخوانم اما نمیفهمم منظور نویسنده چه بوده است این یعنی آنکه از تعداد کلمات و جملات زیادی استفادهشده اما نویسنده نتوانسته منظورش را ارائه کند».
آیا نرم خبرها نامفهوماند و روزنامهنگاران ایرانی به خاطر استفاده از این سبک گاه خبرهایشان طولانی و نامفهوم میشود؟ این روزنامهنگار دراینباره میگوید: «راستش را بخواهید من معنای نرم خبر را در روزنامههای ایران نفهمیدهام هر چه بیشتر درباره این سبک مطالعه کردم کمتر فهمیدم چراکه منابع آکادمیک یک تعریف از نرمخبر دارند و روزنامهنگاران ما تعریف دیگری. آنها فکر میکنند اگر خبر و گزارش را با نظر شخصیشان آغاز کنند و بعد چند پاراگرافی خواننده را معطل کنند و بعد به سراغ خبر اصلی بروند این نرم خبر است درحالیکه تعریف نرم خبر این نیست و نباید خلاصهنویسی را فدای نرم خبر و واژههای شبیه آن کرد».
روزنامهنگاری میگوید: «در ایران جاافتاده که یکی از ویژگیهای مطلب حرفهای بلند بودن آن است؛ یعنی این نوع نوشتهها نوعی تشخص برای روزنامهنگار بهحساب میآید. درحالیکه اشتباه است». او ادامه میدهد: «در مطبوعات ایران مشکلات بنیادین کم نیست و این هم یکی از آنهاست. مشکل در این نوع مطالب الزاماً اطاله کلام نیست، بلکه اطاله مبحث است. بهعبارتدیگر مثلاً در مصاحبه، مصاحبهکننده به دلیل آنکه خود فهم دقیقی از سوژه موردبحث ندارد، بیشتر اوقات ماجرا را کش میدهد. در مقابل البته مصاحبههای بلند و خواندنی هم در سالهای اخیر کم نبودهاند؛ بنابراین در اینجا هم با یک حکم کلی نمیتوان راه مقصود جست. بهتر آن است که نخست بنا را بر روشن شدن موضوع موردبحث بگذاریم و سپس از تکرار بحث خودداری کنیم و درباره سبک مصاحبه، گفتگو کنیم و نه محاکمه، اغراض شخصی را بهجای اهداف سوژه قرار ندهیم و پرسشها را دقیق، واضح و کوتاه مطرح کنیم. صدالبته اگر تمام این مراحل رعایت شوند، احتمال اطاله کلام و اطاله مبحث (هر دو) رو به کاهش میگذارد».
عوامل بلند نویسی در تحریریه روزنامههای ایرانی
آیا کمبود نیرو در بخشهای مختلف روزنامههای ایران موجب بلند نویسی شده است؟ یا روزنامهنگاران، دبیران سرویس و سردبیران روزنامهها چنین سبکی را بیشتر میپسندند؟
سردبیر یکی از روزنامهها دلیل بلند نویسی در مطبوعات ایران را اینگونه برمیشمارد: «متأسفانه تصور غلطی وجود دارد که باید مطالب مفصل باشند اما نکته اینجاست که همه مطالب حرفهای مهم و خواندنی ندارند. کمبود نیرو، خواست سردبیران، پر کردن صفحات، کمبود حقوق و تنبلی کاری هم مزید بر علت شده است و درمجموع اصل خلاصهنویسی رعایت نمیشود». به گفته وی صفحات روزنامهها با مطالب بلند تعریفشدهاند و سوژه گذاری و طرح خاصی برای پر کردن صفحات وجود ندارد؛ بنابراین معمولاً صفحات بر مبنای خبرهای خبرگزاریها پر میشوند. هرچند روزنامهنگارانی هم هستند که تلاش میکنند این سبک و سیاق را تغییر دهند. خلاصهنویسی نیازمند آموزش و نیروهای متخصص است که اکنون این دانش بین خبرنگاران ایرانی وجود ندارد.
یکی از روزنامهنگاران نیز در پاسخ به این سؤال که آیا کمبود نیرو در تحریریهها موجب گرایش به بلند نویسی شده است میگوید: «من دراینباره اطلاع دقیقی ندارم که کمبود نیرو باعث پدید آمدن چنین اتفاقی شده یا نه اما همینقدر میدانم که این نوع نوشتهها در روزنامههای معروف و پرتیراژ که ازقضا تعداد نیروی ثابت کافی (ثابت و حقالتحریر) دارد هم بهوفور پیدا میشود. به گفته وی روزنامهنگار نیز همچون یک هنرمند باید در عین ارائه خدمات به مخاطب، در پالایش و ارتقا سلیقه او هم بکوشد. برای مثال اگر رویه این است که مخاطب مطلب کوتاه بخواند و سوژه بر بسط موضوع حکم کند، باید بهحکم سوژه گردن گذاشت اما تلاش کرد مخاطب را نیز با خود همراه کرد. حتی بهحکم سوژه نیز نباید به مخاطب گفت: «مأمورم و معذور» بلکه باید نهایت تلاش را برای احترام به مخاطب خرج کرد. در این مسیر تسلط بر ادبیات راهگشاست. او ادامه میدهد: «برآوردها نشان میدهد در هنگامهٔ خلاصه پسندی، همچنان رمان از داستان کوتاه طرفدار بیشتری دارد. اما رمان نوشتن کار هر کس نیست. طبیعی است وقتی با نثر مسجع و ازهمگسیخته دستبهکار تولید آثار مطبوعاتی شویم، با دست خود مخاطب را تاراندهایم. خاصه که اطاله کلام هم بدهیم. در مقابل آراستن قلم به شکوه کلمات و پالایش واژهها ولو در مطالب طولانی مخاطب را همگام با سوژه و نگارنده پیش میبرد. هرچند دیگر عصر «کلیدر» و «ابله» و «در جستوجوی زمان ازدسترفته» گذشته است».
تغییر دنیای ارتباطات و تغییر سبکهای نوشتن
آیا در دنیای ارتباطات و تغییر رسانهها و بهویژه استفاده از امکانات چندرسانهای همچنان خلاصهنویسی مهم است؟ یا این مشکلات با تکنولوژی جدید اساساً حلشدهاند؟ همان روزنامهنگاری که از ما میخواهد نامی از او در این گزارش نبریم میگوید: «روزنامهنگار در هر شرایطی باید خبرش را کوتاه، ساده و مهمتر از همه اینها مفهوم و گویا یعنی کامل (با سرعت کافی) برای انتشار آماده کند و امکانات جدید به کمک روزنامهنگار آمدهاند مثلاً بهجای دادن ارقام متعدد در گزارش میتوان از یک جدول استفاده کرد. چراکه با هر امکاناتی که گزارش مینویسم و تهیه میکنیم باید برای مخاطبمان جذاب، خواندنی و شنیدنی باشد.
در دنیای ارتباطات تغییر رسانهها به تغییر فرمها نیز منجر شده است. به این معنا که امکانات چندرسانهای تا حدودی بر مشکلات طولانی نویسی فائق آمده است. آنها که در علم ارتباطات پیشگام بودهاند، بهجای دعوا بر سر کوتاه و بلند کردن جملات، به نحوه ارائه فکر کردهاند. ازاینروست که سوژههای نیازمند به تشریح و تفصیل با اینفوگرافی و هایپرتکست و نیوزباکس آنچنان خوشخوراک شدهاند که هم حکم سوژه را اجرا و هم مخاطب را با خود همراه میکنند. ما در این عرصه و در رسانههایمان کمال بدسلیقگی، کجفهمی و کمسوادی را به خرج دادهایم.
نیکی آزاد
[1]. Keep It Short, and Say