در پیادهروهای شهر با کفشهای چرمین قدم میزنی و سوژه پیدا میکنی. مصاحبه انجام میدهی. منابع دسته اول پیدا میکنی و درنهایت کار روزنامهنگاری کفش چرمی را بهخوبی انجام میدهی. روزنامهنگاری که با گامهایش در دل رخداد خبری است.
میگویند «روبرت نواک»، خبرنگار پرآوازه آمریکایی مبدع این نوع خبرنگاری است. حال اگر هم نباشد در نوشتن گزارشهای اینچنینی مهارت بسیار دارد. بهطوریکه وقتی گزارشهایش معروف شد، رسانهای که او در آن فعالیت داشت بزرگ در بالای صفحه تیتر زد: «آخرین گزارش از بزرگترین گزارشگر کفش چرمی» و تصویری از نواک جوان را در خیابان ضمیمه این تیتر کرد. گزارشهای پرسروصدا ازآنچه که در بطن جامعه میگذشت.
گزارش «تپش در پیادهرو» نمونهای از گزارشهای کفش چرمی است که در جستوجوی حقیقت بود و برنده سال جایزه پولیتزر شد. یک خبرنگار دراینباره میگوید: «گزارشها تغییر نکرده است. من چنین فکری هرگز نمیکنم. اساساً آنها گزارشهای کفش چرمی هستند که منابع را شکار میکنند، سندسازی میکنند و دنبال صحت اخبار میروند. این همیشه بوده است.» اما برخی دیگر فکر میکنند این نوع گزارشگری سبکی قدیمی و در حال کمرنگتر شدن است.
به سراغ لغتنامه وبستر میرویم. عبارت «روزنامهنگاری کفش چرمی» را جستوجو میکنیم و به ما میگوید: «گرفتار شدن یا استفاده پایهای و مستقیم از منابع با روشهای قدیمی از مد افتاده.» هیچ توضیح بیشتری نمیدهد اما این نوع روزنامهنگاری را اینگونه تشریح میکند. اما آیا «روزنامهنگاری کفش چرمی» به معنای روزنامهنگاری قدیمی از مد افتاده یا به سبک گزارشهای کلیشهای است؟ آیا آنگونه گزارشگری است که سیستم حاکم بر یک کشور میخواهد انجام دهد؟ منشأ اصلی روزنامهنگاری کفش چرمی چیست؟
بسیاری از روزنامهنگاران و کارشناسان رسانه معتقدند که روزنامهنگاری کفش چرمی یک کار گزارشگری واقعی است که با پیادهروی در خیابان، تحقیق و صحبت کردن با منابع دستاول یک گزارش بسیار خوب میسازد. این گزارشگری در مقابل خبرنگاری رسانههای جدیدی است که خبرنگاران میتوانند با بررسی آنلاین اخبار یا اطلاعات را جمعآوری کنند.
«جیسون والش» روزنامهنگار ایرلندی در وبلاگ شخصیاش از تجربیاتش درباره روزنامهنگاری کفش چرمی مینویسد. بهطور مثال او، 460 کیلومتر مسیر را رانندگی کرد تا تنها چند سؤال از منبع خبری خود بپرسد درحالیکه میتوانست تماس تلفنی داشته باشد اما چون احساس میکرد با حضور در محل بهتر در فضای گزارشی که میخواهد بنویسد قرار میگیرد رنج این راه طولانی را به نشستن پشت میزهای تحریریه خرید؛ اما روزنامهنگار دیگری تجربه خود را جور دیگر بیان میکند. او که یادداشتی برای سایت پوینتر نوشته بود معتقد است که در مدرسه روزنامهنگاری، بارها درباره اهمیت روزنامهنگاری کفش چرمی سخن گفتهشده است اما تجربه عملیاتی کردن آن نوع دیگر است.
«رایان بک ویث» اینگونه سخن خود را درباره روزنامهنگاری کفش چرمی آغاز میکند و در یادداشتی با عنوان «بزرگترین تور کفش چرمی» مینویسد: «وقتی در رشته روزنامهنگاری از دانشگاه فارغالتحصیل شدم بیکار ماندم. بنابراین تصمیم گرفتم که این نوع روزنامهنگاری را بهطور عملی تجربه کنم.» اما تجربه او درباره تحقیق در زمینه روزنامهنگاری بود. پس از پشت میز کارش بلند شد و 5 ماه را در جادهها برای انجام مصاحبه گذراند. به 34 ایالت مختلف آمریکا سرک کشید و با روزنامهنگاران، کارکنان تحریریه، مدیران مسئول و... صحبت کرد. از نیویورک به سیاتل و از اینور به آنور. او میگوید: «من در این مدت با واقعیتهای بیشتری درباره شغل روزنامهنگاری آشنا شدم بیش ازآنچه که در مدرسه روزنامهنگاری کلمبیا آموخته بودم.»
ایران و خبرنگاران پشت میزی
حقیقت روزنامهنگاری کفش چرمی حضور در خیابان و شهر است و ارتباط مستقیم و رودررو با سوژه و منابع خبریمان. موضوعی که در تحریریههای خبری ایران این روزها کمتر دیده میشود.
با یکی از خبرنگارانی که در حوزه شهری فعالیت میکند، موضوع روزنامهنگاری کفش چرمی را در میان میگذارم. برایش واژه تازهای است. درباره معنیاش سؤال میکند و وقتی معنی را میفهمد میگوید: «باآنکه خبرنگار حوزه شهری هستم اما بیشتر ایام هفته را در تحریریه میگذرانم مگر اینکه برنامه خبری خاصی مانند افتتاحیهها یا همایش در کار باشد تا از تحریریه خارج شوم.» از او میپرسم که چه میزان سوژههایش را با قدم زدن در شهر پیدا میکند که میگوید: «خیلی کم. چه بخواهم چه نخواهم در شهر روزانه جابجا میشوم و سوژههایی را هم میبینم و گاهی دنبال میکنم اما هیچگاه نشده است که برای پیدا کردن سوژه مثلاً مدتی را در یک محله بگذرانم که البته به نظر کار جذابی میرسد اما برای ما که در روزمرگیهای کار قرارگرفتهایم بیمعنا شده است.» این خبرنگار درعینحال میگوید: «نمیتوان بهطورقطع گفت که خبرنگاران اینگونه سراغ سوژهها نمیروند اما واقعیت این است که در چند سال اخیر تحریریه رسانهها کمی دچار رکود شدهاند.»
کار روزنامهنگار متوقف نمیشود. او با کفشهای چرمین میرود تا سوژههایش را شکار کند گاه این شکار سوژهها در خیابان است و رودررو و گاه در فضای مجازی. اما این را از یاد نبریم روزنامهنگار همیشه باید کفش چرمین به پا داشته باشد.